روز بعد رابرت گیتس وزیر دفاع تازه منصوب شده در سخنانی اعلام کرد که به دولت توصیه کرده شمار نیروهای ارتش در پنج سال آینده تا 92 هزار نفر افزایش یابد.
بر اساس پیشنهاد وزیر دفاع جدید علاوه بر افزایش 30 تا 50 هزار نفری که قبلا مجوز آن صادر شده بود، 35 هزار سرباز دیگر به ارتش و 22 هزار نفر دیگر به تفنگداران دریایی اضافه میشوند.
به این ترتیب شمار نیروهای این دو بخش تا سال 2012 به 547هزار و 202 نفر میرسد. اکثر اعضای کنگره این سیاست را تایید کردهاند.
اعضای اصلی کمیتههای نیروهای مسلح در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا مدتهاست درخواست افزایش نیروی ارتش را مطرح کردهاند ولی این درحالیست که قوه مجریه در برابر این درخواست مقاومت می کند.
در واشنگتن همه از مشکلات و فشارهایی که بر روی ارتش وجود دارد مطلع هستند. بعضی افسران ارتش اکنون سومین بار پیاپی است که در عراق یا افغانستان دوران ماموریت را میگذرانند. اما مشکل دیگری که وجود دارد محل تامین بودجه این افزایش نیروست.
پرسش اینجاست که آیا ارتش آمریکا میتواند به حداکثر توان خود برسد و اگر بتواند، هزینه این کار چه قدر است. به هر حال تامین نیازهای این نیروی اضافه شده و پرداخت حقوق و تهیه تجهیزات آنها هزینه دارد.
اما این افزایش نیرو با توجه به دورنمای جنگ در عراق و افغانستان اجتناب ناپذیر است. با توجه به افزایش نیروی اخیر در عراق، افسران ارتش آمریکا افزایش دیگری در نیروهای مستقر در این کشور برای دو یا سه سال آینده را پیشبینی نمیکنند.
بسیاری از سیاستمداران هم درخواست کردهاند که عقب نشینی از عراق سال آینده شروع شود. بنابراین شاید این استدلال که افزایش نیروی ارتش آمریکا به خاطر جنگ با تروریسم امری اجتنابناپذیر است، دیگر چندان خریدار نداشته باشد.
اما روند درگیریها در عراق و حتی افغانستان هر لحظه ممکن است دچار تغییر شود و این تغییر افزایش نیرو را ضروری کند. یکی از مشکلات اصلی که بر امنیت جهانی تاثیر میگذارد «دولتهای ورشکسته» هستند که میتوانند پناهگاهی برای سازمانهای تروریستی باشند. نمونه نزدیک و آشکار آن افغانستان و القاعده است.
بوش با همین استدلال و برای تحکیم ثبات در عراق جنگ زده مجوز افزایش 20هزار نفری نیروی نظامی در عراق را از کنگره گرفت.
ارتش آمریکا در سالهای اخیر با مشکل جدی در جذب نیرو روبهرو بوده است. به همین دلیل معلوم نیست که پنتاگون بتواند طی پنج سال به این تعداد افزایش نیرویی که اعلام کرده دست یابد. البته سال 2006 از نظر جذب نیرو برای ارتش آمریکا سال خوبی بود و توانست بیش از 8 هزار نفر را جذب کند.
اما این رقم نسبت به سال پیش از آن بسیار کمتر بود. شمار نیروهای ارتش در پایان سال 2006 ، 505 هزار نفر بود که این تعداد 7 هزار نفر نسبت به رقم تعیین شده قبلی کم دارد. بنابراین برای اینکه شمار نیروهای ارتش تا سال 2012 به 547 هزار نفر برسد باید در پنتاگون برنامهریزی جدی برای جذب نیرو صورت گیرد.
حل این چالش به اقتصاد آمریکا بستگی دارد که برای جذب نیروی تازه خارج شده از دبیرستان، با ارتش رقابت میکند. هر گونه رکود اقتصادی در آینده ممکن است برای آمریکا دردسر زیادی ایجاد کند، اما برای جذب نیرو در ارتش یک موقعیت بسیار عالی فراهم میکند.
رونق اقتصاد، کار جذب نیرو را در ارتش دشوار میکند چرا که هم دستمزدها را بالا میبرد و هم هزینه تبلیغ برای جذب نیرو.
افزایش توان ارتش به طور کامل به افزایش نیرو وابسته نیست. پنتاگون برای افزایش توان ارتش بر روی روحیه وطنپرستی سربازان و بالابردن انگیزه آنها هم کار میکند. یکی از راههای بالا بردن این روحیه آن است که مالیات بر دستمزد سربازانی که داوطلب حضور در مناطق جنگی میشوند را معاف میکند.
هزینه جذب نیروی ارتش و پاداشهایی که به سربازان پرداخت میشود از سال 2000 تا 2006 با افزایش 75درصدی همراه بوده است. از سوی دیگر آموزش نیروهای جدید در سالهای آینده بودجه زیادی را میطلبد.
ارتش آمریکا در سالهای آینده فقط به نیروی آموزش دیده نظامی نیاز ندارد و در کنار جنگیدن باید مهارتهای دیگر را هم به سربازان بیاموزد. یکی از این مهارتها زبانهای خارجی است.
اما در کنار نگرانی از هزینه جذب و آموزش نیرو، نکته نگران کننده دیگر برای دولت، هزینه بلندمدت این 92 هزار نیرویی است که قرار است به ارتش اضافه شود.
محاسبات نشان میدهد که اضافه شدن هر 10هزار نفر به ارتش و تفنگداران دریایی، 2/1 میلیارد دلار به بودجه دفاعی دولت اضافه میکند. به این ترتیب اضافه شدن 92 هزار نفر به ارتش این بودجه را تا 11 میلیارد دلار در سال اضافه میکند.
به همین دلیل دولت در برابر این افزایش نیرو تا زمانی که وضعیت بودجه روشن نشده، مقاومت میکند. بودجه دفاعی تنها 4درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا را به خود اختصاص میدهد.
اما وقتی شمار نیروهای نظامی اضافه شود به همان نسبت هزینه تامین اجتماعی و درمان و بهداشت این نیروها هم بالا میرود و به 7درصد تولید ناخالص داخلی میرسد. تا سال 2010 این رقم به 8/8درصد تولید ناخالص داخلی میرسد.
در حال حاضر پنتاگون روی واحدهای جنگی تاکید دارد و با توجه به مشکلات بودجهای این واحد را در اولویت جذب نیرو قرار داده است.
کارشناسان غیر نظامی پنتاگون تاکید میکنند بهتر است روند افزایش نیرو کندتر پیش رود و زمان نهایی سال 2012 عقب تر برده شود اما نیروی بهتری جذب شود.
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک لندن